نقاش نیستم
ولی دلم برایت.پر می کشد !
.
.
.
تو صبح باش !
من تمام شب.های تاریخ را تاب.می آورم !
ایستادن اجبار کوه بود ، رفتن سرنوشت.آب
افتادن تقدیر برگ و.صبر پاداش آدمی ،.پس بی هیچ پاداشی حراج محبت می کنیم.که همه ی ما خاطره ایم !
.
.
.
دیروز دلم دوباره یک مهمان داشت / افسوس که مهمانی او پایان داشت
صد حرف نگفته در دلم بود هنوز / ای کاش زمانه دور برگردان داشت .
.
.
.
تنها چیزی که فروغش به خاموشی.نمی گراید
خاطرات.پاک به یاد هم بودن است .
.
.
.
باران همیشه می بارد ، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن !
.
.
.
تو زیبایی و همچون.موج دریا پر هیاهویی / منم تشنه کویری ، که ندارد هیچ آهویی
بیا یک شب کنارم تا سحر بنشین ببین جانا / که خوشتر باشد از صد.موج این بی ها و بی هویی .
.
.
.
لیوان چای روی میز.در انتظار یک جرعه است
نه تو می آیی نه او گرم می ماند
چه گناهی دارد.سماوری که داغ دیده است !؟
.
.
.
ندارم من نظر.جز بر نگاهت / ندارم من طلب جز روی.ماهت
ندارم من دلی جز عاشق تو./ نباشم من دمی جز در پناهت .
.
.
.
عزیزم
دلتنگیت را چگونه بیان کنم که قلبم فراتر از واژه های.زمین برایت تنگ است .